ترانهی غوغای ستارگان از مشهورترین ترانههای ایرانی ست؛ با مطلع مشهور «امشب در سر شوری دارم/ امشب در دل نوری دارم»، که بسیاری از ما بارها آن را با هم خواندهایم و زمزمه کردهایم. همایون خرم، آهنگساز، کریم فکور، شاعر، و پروین، خوانندهی نسخهی اصلی ترانه، همگی امروز این جهان را ترک کردهاند. آخرینشان بانو پروین (نوریوند) بود که در مرداد ۱۴۰۲ در تهران درگذشت.
فیلم مستند غوغای ستارگان ساختهی علیرضا خالقوردی با استفاده از فیلمها و مصاحبههای آرشیوی و عکسهای قدیمی و تعدادی گفتگوی جدید، از زبان همایون خرم داستان شکلگیری این ترانه از دل شعر کریم فکور را روایت میکند (که ترانهسرای بسیاری از آثار مهم موسیقی آن دوران از الههی ناز تا ترانههای ویگن و پوران، و همچنین سرایندهی ترانههای فارسی فیلم مشهور آوای موسیقی –در ایران: اشکها و لبخندها- هم بوده)، و این که چگونه ایشان پروین را برای خواندن این ترانه در نظر میگیرد و این همکاری در سالهای بعد چه تأثیری بر فضای موسیقی ایران میگذارد.
به جز بستگان آقای خرم -و خاطراتی که از او روایت میکنند، کارشناسانی مانند علیرضا میرعلینقی، پژوهشگر موسیقی یا سامان احتشامی، پیانیست نیز در فیلم تحلیل موسیقیایی خود را از این ترانه بیان میکنند. با توجه به این که تمرکز فیلم قرار است بر روی ترانهی غوغای ستارگان باشد، فیلم میتوانست اطلاعات بیشتری را درباره کریم فکور و پروین به بیننده خود ارائه کند، اما بسنده کردن علیرضا خالقوردی، کارگردان، به صحبتهای معدود مصاحبهشوندگان و نرفتن به سراغ منابع دیگر باعث محدودیت اطلاعات فیلم شده است (عکسها و بریده روزنامههای قدیمی بدون توضیحی به نمایش در میآیند و شاید وجود یک گفتار متن، که میشد اطلاعات بیشتری را به کمک آن به بیننده داد، میتوانست این کمبودها را جبران کند).
اجراهای دیگر از غوغای ستارگان
از غوغای ستارگان به عنوان یکی از مشهورترین ترانههای ایرانی، اجراهای فراوان دیگری توسط خوانندگان دیگر هم صورت گرفته است که به گفتهی خانوادهی آقای خرم، بیشتر آنها بدون رعایت حقوق مؤلف بوده و از نظر موسیقیایی هم بسیاری از آنها مورد تأیید همایون خرم نبودهاند. فیلم درباره این موضوع هم اطلاعات چندانی به بیننده نمیدهد؛ تنها قسمتی از اجرای محمد اصفهانی را میبینیم (که تنظیم جدیدی بوده که توسط خود همایون خرم، و به عنوان نسخهای امروزی از اثر صورت گرفته) و به غیر از این در صحبتها تنها به اجرای فرغانا قاسماوا، خوانندهی آذربایجانی، و همچنین تنظیم کرال آرش فولادوند در کنسرت پاریس اشارهای میشود (بدون این که چیزی از آن اجراها بشنویم یا تصویری از آنها ببینیم) و هیچ اشاره دیگری به اجراهای دیگر از این ترانه نداریم، چه نسخههای مربوط به خوانندگان ساکن خارج از ایران، مثل ستار یا شکیلا، و چه خوانندگان داخل ایران مثل علیرضا قربانی و اجرای او به همراه ارکستر سمفونیک ونکوور در زمستان ۱۳۹۶ در ونکوور کانادا.
در عوض اما وقتی به این اشاره میشود که گروه مجاهدین خلق از ملودی این ترانه برای ساخت سرودی در بزرگداشت زندانیانشان استفاده کردهاند، این سرود را میشنویم و تصاویری از زندانیان این گروه و دادگاههایشان در زندان اوین در فیلم نمایش داده میشود، که این بخش از فیلم با توجه به فقدان نمایش یا پخش قطعات اقتباسی دیگر، که در هر حال برداشتهایی هنری و نه سیاسی از این ترانه بودهاند، کمی عجیب به نظر میرسد.
همچنین به نظر میرسد سازندگان غوغای ستارگان به محدودیتهای موجود مربوط به ساخت فیلمی دربارهی ترانهای مشهور با صدای یک خواننده ی زن، تا حد زیادی توجه کرده اند. مشخص نیست عدم نمایش هیچ ویدیویی از اجرای ترانه توسط پروین به دلیل فقدان چنین منبعی بوده، یا دلایل دیگری دارد؟ یک جستجوی ساده در یوتیوب ما را دست کم به یک ویدیوی دیدنی از اجرای این آهنگ توسط پروین در ۸۴ سالگی میرساند و باعث میشود که در پاسخ به سوال بالا، گزینه ی «دلایل دیگر» به میان کشیده شود. و وقتی این را کنار مثلا عکس های مخدوش خوانندگان زن در فیلم میگذاریم، البته که اجتناب سازندگان فیلم از رودرروشدن با دردسر را درک میکنیم، اما به هر حال چنین چیزهایی برای یک فیلم مستند، که قرار است سندی برای یک میراث ملی باشد، ضعف محسوب میشود.
غوغای ستارگان: غمی به مبارکی
با همه اینها و هر چند به نظر میرسد که فیلم غوغای ستارگان اگر منابع تحقیقی مفصلتری داشت و در ساخت آن حوصلهی بیشتری به خرج میرفت، فیلم کامل تری از کار در میآمد، اما در هر صورت به واسطهی موضوعش و این که مجموعهای را در باب یکی از خاطره انگیزترین ترانههای دوران طلایی موسیقی ایران، همراه با ثبت خاطراتی شنیدنی از خالقان آن به یادگار میگذارد، ارزشمند و دیدنی است.
رضا خرم، فرزند همایون خرم در فیلم خاطره ای را تعریف میکند که روزی از پدر میپرسد چرا برای شعری پرشور، که در آن از «اوج آسمان» و شوق و شور و بودن در «بر حور و ملک» یاد میشود، آهنگی غمگین ساخته است و آیا این نوعی تناقض نیست؟ و پدر ضمن تحسین توجه او به این نکته، پاسخ میدهد که این غم، به معنای حزن و غصه نیست؛ غمی است «باابهت» و «در جهت وصول» فروغ به تعبیر حافظ شیرازی: «تا شدم حلقه به گوش در میخانهی عشق/ هر دم آید غمی از نو به مبارک بادم»