(پوریا نوری- ۱۴۰۱)
در بهار سال ۱۴۰۰ گروهی به نام «شهر زنان، شهر امن» با همکاری اداره بانوان شهرداری منطقه ۱۲ تهران اقدام به راهاندازی «کتابخانه انسانی محله هرندی» در سرای محله هرندی تهران (دروازه غار سابق) کرد.
این گروه در توضیح این مجموعه گفته است: «کتابخانههای انسانی مکانهایی هستند شبیه کتابخانههای واقعی، با این تفاوت که در این کتابخانهها، افراد به جای کتاب، انسانی را انتخاب میکنند که با او حرف بزنند. افراد در این کتابخانه در کنار هم مینشینند، با هم حرف میزنند و از تجربههای هم استفاده میکنند.» (۱)
فیلم مستند کوتاه مرا بخوان، روایتهای شنیده نشده به کارگردانی پوریا نوری، در زمان ۱۹ دقیقهای خود به معرفی این مرکز میپردازد. یکی از تسهیلگران اجتماعی، مفهوم کتابخانه انسانی و فعالیتهای جاری در این مرکز را شرح میدهد، و سپس چهار روایت از زنان مراجعهکننده، توسط چهار بازیگر بازخوانی شده است (جهت حفظ حریم خصوصی اشخاص).
روایتهایی که میشنویم همگی نمونههایی از خشونت علیه زنان، به ویژه خشونتها و آزارهای جنسی هستند که در سنین مختلف برای زنان ساکن آن مناطق رخ داده و به دلیل آن که این آزارها را برای کسی بازگو نکردهاند برایشان تبدیل به تروما شده، و حال کتابخانه انسانی، این فرصت و فضای امن را در اختیار آنها قرار میدهد تا آزارهای رفته بر خود را بازگو کنند و به نوعی درمان روحی جمعی برسند.
پوریا نوری: از قلیچ تا لعبت باز
پوریا نوری، کارگردان مرا بخوان، فعالیتهای هنری خود را با عکاسی خبری هنری آغاز کرد و با عکاسی سینما و تئاتر ادامه دارد. در سال ۱۳۹۹ نخستین فیلم مستند خود به نام قلیچ را ساخت، که به زندگی وحید قلیچ دروازهبان سالهای دور تیم فوتبال پرسپولیس میپردازد که از شهرت دوران اوج، به انزوا و مشکلات فراوان رانده شد. (فیلم مستند قلیچ را می توانید در سایت هاشور به تماشا بنشینید)
یک سال بعد مستند سفید ناب را درباره زندگی پرویز فنیزاده، بازیگر توانمند و فقید سینمای ایران ساخت، که اطلاعاتی از اکران و نمایش آن در دست نیست. مرا بخوان سومین مستند پوریا نوری بود و در حال حاضر نیز فیلم مستند لعبت باز را آماده نمایش دارد که داستان عروسکگردانی است که در سیستان و بلوچستان برای کودکان نمایش اجرا میکند.
در مرا بخوان… به جز توضیحات کارشناس مرکز، فیلم از جهت هنری محدود است به چهار روایت آزار جنسی زنان که توسط چهار زن بازیگر، که مشابه مراجعهکنندگان به مرکز روی صندلی و پشت میزی نشستهاند، بازگو میشود، که همگی آنها فاقد حس و حال لازم برای ارتباط برقرارکردن با تماشاگرند. در میان فیلمهای پوریا نوری، مرا بخوان بیشتر به فیلمی سفارشی در جهت معرفی یک مرکز مشاوره میماند و به نظر میرسد چیزی به کارنامه هنری او اضافه نمیکند.
پانویس:
(۱) وبگاه مردمسالاری آنلاین، شنبه ۲۹ خرداد ۱۴۰۰