در لغتنامه دهخدا و در توضیح واژهی دوال پا آمده است: «در افسانه های ایرانی مردمانی موهوم و خرافی، که تن آدمی دارند و پایی چون دوال (تسمه)، دراز و پیچنده، که چون در بیابان کسی را ببینند با اظهار ماندگی و بیماری بر پشت او جهند و دوالها (تسمهها) را که به منزله پاهای آنان است بر کمر او استوار بپیچند و دیگر فرو نیایند و نان و آب خود از مرکوب خویش طلبند»
در داستان سندباد بحری –یک داستان از داستانهای هزار و یک شب- نیز دوال پا چنین وصف شده است: «دوال پا پیرمردی است که دم جاده نشسته، گریه میکند و هر رهگذری که میرسد به او التماس کرده میگوید مرا کول بگیر، از روی نهر آب رد کن. هر کس او را کول بکند یک مرتبه سه ذرع پا مانند مار از شکمش درآمده دور آن کس می پیچد و با دست هایش محکم او را گرفته فرمان می دهد: کار بکن بده به من. برای این که از شر او آسوده بشوند باید او را مست کرد.»
فیلم کوتاه دوآل پا ساختهی محمدرضا مرادی درباره چنین موجودی است؛ خودروی مرد جوانی در بیابان از کار میافتد (یک نیسان پاترول تقریباً ۱۶۰۰ کیلوگرمی که در آغاز فیلم مرد آن را به تنهایی و روی شنهای بیابان به جلو هل میدهد!) و مرد پس از آن که قید خودرویش را میزند در بیابان به راه میافتد و در بنایی متروکه و مخروبه با دوال پا، با همان مشخصاتی که در تعاریف بالا ذکر شد، رو به رو میشود و همان هم رخ میدهد که در افسانه ها آمده است.
مرد جوان (با بازی آرش رضایی) برای جمعآوری یک نوع عقرب به بیابان سفر کرده که گذارش به دوآل پا میافتد. درباره شخصیت دوآل پا (با بازی آرش اشاداد) در اولین نمایی که او را میبینیم، مردی است نحیف و مرموز و گرد و خاک گرفته، که پاهایش انگار از کار افتاده و روی زمین میخزد. در ادامه اما شخصیت او دچار ضعفهایی است که به بافت فیلم لطمه میزند؛ به ویژه لحن و نحوهی گفتارش، که عامدانه قرار است در آغاز که او را میبینیم نسبت به زمانی که مرد جوان به نیت پلیدش پی میبرد، دو لحن و بیان متفاوت را داشته باشد، که لحن و گفتارش در نیمه ی دوم فیلم بیشتر به کلاهبرداران امروزی شبیه می شود و جنس بازیاش با بافت سوررئال و مالیخولیایی فیلم همگون نیست (بخصوص در پلان کلیدی فیلم که متوجه می شویم او قصد پایین آمدن از دوش مرد جوان را ندارد).
در داستانهای اصلی دوال پا ناتوانی خود را بهانه میکند و با درخواست کمک از رهگذران، بر گرده ی آنها مینشیند. در فیلم کوتاه دوآل پا مرد جوان از حمل کردن او سر باز میزند، تا این که دوال پا به او وعدهی بخشیدن کتابی طلایی را میدهد تا مرد جوان را راضی کند که او را بر دوش بکشد. بدین ترتیب فیلم جنبهای اخلاقی در مذمت طمعکاری پیدا میکند؛ هر چند عجیب این جاست که محمدرضا مرادی انتخاب این تم برای فیلم را انکار کرده و وجود آن را ناخودآگاه دانسته است. (۱)
با این حال وجود چنین تم اخلاقگرایانهای در پس داستان، و به خصوص گسترش و عمومیت بخشیدن به آن در پایان فیلم، زهر و سیاهی این رخداد سوررئال را میگیرد؛ تصور کنید که اگر چنین درونمایهای وجود نداشت و مرد جوان صرفاً به دلیل حس انساندوستی به پیرمرد کمک کرده بود، چه قدر همه چیز سیاهتر و هولناکتر میشد.
اهمیت لوکیشن
دوآل پا در لوکیشنی بیابانی در اطراف طبس تصویربرداری شده و بر مبنای گفته های کارگردان (۲)، گروه تولید فیلم شرایط دشواری را از جهت کار در این لوکیشن داشته است؛ اما همین لوکیشن بزرگترین نقطه قوت فیلم است و زحمت فضاسازی برای یک داستان اساطیری را برای فیلمساز کم کرده است.
نکته قابل توجه و ارزشمند دربارهی دوآل پا هم همین است که در حالی که بسیاری از فیلمهای کوتاه، داستانهایی کمابیش تکراری و مشابه را در لوکیشنهای بسته (بیشترشان فضاهای آپارتمانی و یا فضاهای شهری محدود) به تصویر میکشند، محمدرضا مرادی جسارت این را داشته که گروهش را به یک لوکیشن دشوار ببرد و بدون بهرهگیری از جلوههای ویژه داستانی اساطیری را به هر شکلی به تصویر بکشد.
خود او در همان مصاحبه گفته است: «یکی از دلایلی که این دشواریها ایجاد مشکل نکرد، این بود که تمام اعضای گروه از تماشای این مناظر بیبدیل غرق حیرت و لذت شده بودند. به نوعی خستگی از محیطهای شهری و ملال از فیلمهای آپارتمانی و کارهای تکراری باعث شده بود یک تغییر در ذائقه آنها به وجود آید.» (۳)
فیلم کوتاه دوآل پا برنده جایزه بهترین فیلمنامه اقتباسی از سی و هفتمین جشنواره فیلم کوتاه تهران شد و جوایز دیگری را هم از جشنوارههای SorsiCorti پالرموی ایتالیا و جشنواره فیلم کوتاه کن به دست آورده و در جشنوارههای دیگری در امریکا، اتریش، هند، ژاپن و مسکو نیز به نمایش درآمده است.
*
پانویس: واژه «دوال پا» در منابع فارسی با فتحه دال (davaal paa) آمده که دَوال به معنی بند و تسمه میباشد. ولی نام فیلم محمدرضا مرادی دوآل پا (duaal paa) قید شده است.
منبع (۱)، (۲) و (۳) : ماهنامه فیلم نگار- شماره ۲۲۰- خرداد ۱۴۰۰