به گزارش خبرنگار ایلنا، مراسم تشییع پیتر سلیمانیپور (آهنگساز و نوازنده سازهای بادی) صبح امروز (سهشنبه ۲۰ شهریور) در تالار وحدت برگزار شد.
ازجمله حاضران در این مراسم میتوان به هوشنگ کامکار، هنگامه اخوان، هادی منتظری، کریستوف رضاعی، کارن همایونفر و داود گنجهای اشاره کرد. علی ترابی (مدیرکل دفتر موسیقی) و شهرام صارمی (مدیر اجرایی سی و چهارمین جشنواره موسیقی فجر) نیز از مدیرانی بودند که در این مراسم حضور داشتند.
امیر بهاری که اجرای مراسم را برعهده داشت، در سخنانی کوتاه گفت: ما امروز اینجا جمع شدهایم برای بدرقه پیتر سلیمانیپور، انسانی وارسته که گمان میکنم هر کس یکبار با او سلام و علیک کرده باشد به واسطه همان سلام و علیک جذبش شده است و رابطهاش با او را ادامه داده باشد. برای از دست دادن پیتر سلیمانیپور بسیار متاسفم، هم به واسطه تواناییهای بیحصرش و هم برای شخصیت وارستهاش. گمان میکنم پیتر برایمان جدا از آثارش به واسطه زندگی شخصیاش و زیست هنرمندانهاش مهم باشد.
در ادامه سیاوش روشن (آهنگساز و نوازنده عود) پشت میکروفن رفت و گفت: میخواهم در رابطه با صمیمیترین دوست سالهای اخیرم چند کلامی صحبت کنم، مردی که زندگی حقیقی داشت و صحبت کردن در موردش بیشتر به بازگو کردن افسانه شبیه است اما افسانهها را نیز باید گفت نه به واسطه آنکه سرگرم کننده بلکه به واسطه آنکه الهامبخشاند. از هشت سال گذشته که با پیتر آشنا شدم، بهترین اتفاقات زندگیام برایم رخ داد. او انسانی حقیقی بود نه به معنای بینقص بودن بلکه به این دلیل که هم با خودش و هم با آدمهای اطرافش صادق بود.
این آهنگساز ادامه داد: زمانی که آلبوم «منظومه شخصی» را گوش میدهم چیزی جز ذوق و صداقت نمییابم. مطمئنا در مورد موسیقی پیتر باید بسیار مفصلتر از این صحبت کرد. او به عنوان یکی از اولین افرادی که در ایران موسیقی جذب کار کرد و تمام ابزار لازم را برای بیان احساساتش در اختیار داشت، برایم قابل ستایش است. من و پیتر تصمیم داشتیم در سالهای اخیر کارهای بسیاری اجرا کنیم که به دلایل مختلف ازجمله سرطان او و مشکل دستهای من میسر نشد. ما بهمن ۹۶ قصد داشتیم در فرهنگسرای نیاوران روی صحنه برویم که در پاییز آن سال اول من و بعد پیتر انصراف دادیم.
در ادامه امیر بهاری افزود: پیتر فقط یک موسیقدان نبود، او گرافیست توانایی هم بود اما همواره تاکید داشت که گرافیک برایش شغل است و موسیقی چیزی دیگر.
بهاری درادامه از هومن مرتضوی دعوت کرد تا دررابطه با وجه گرافیتی پیتر سلیمانی پور صحبت کند. مرتضوی نیز گفت: همه آنها که مرا میشناسند، میدانند که مانند ملخ صحبت میکنم و آنقدر از موضوعی به موضوع دیگر میپرم که مخاطب به سختی متوجه آنچه میگویم، میشود ما در دهه ۶۰ شکل گرفتیم، دههای که نه جا و نه وقتی برای شکلگرفتن بود. ما نه فضای آموزشی درستی داشتیم و نه مربیان درستی و تنها دوستانمان بودند که کمکمان میکردند. دوستانی که امروز یکی از آنها در تابوت خوابیده است. ما مثل کوهنوردانی بودیم که در سرما به یکدیگر چک میزدیم تا بیدار بمانیم، به انحراف نرویم و در لحظه بهترین خودمان باشیم. من و پیتر هیچگاه او را به عنوان یک گرافیست جدی نگرفتیم نه به این دلیل گرافیست نبود بلکه به این دلیل که انسانی به شدت تصویری بود اما تصویرش را از طریق موسیقی و صدا منتقل میکرد. شاید بهترین کلمه برای توصیف پیتر واژهاش شیدایی باشد. انسانی شیدایی که منطق نداشت و بهترین آلبومهایش در راه بودند و هنوز منتشر نشدهاند.
او ادامه داد: ما مدل گلخانهای رشد کردیم و همه چیزمان تجربی بود و با تکیه به دوستانمان و پنهان شدن پشت یک طنز جمعی. پیتر اگرچه جک تعریف کردنش افتضاح بود ولی طنز قریبی داشت. از او یک مدل بیشتر نبود یا به این دلیل که خط تولید کارخانهاش تعطیل شده بود یا به خاطر اینکه آنچه ما به عنوان استاندارد میشناختیم اکنون دیگر استاندارد نیست.
مرتضوی افزود: من که همیشه از این نوع گردهماییها فرار میکردم اکنون اینجا ایستادهام و آنچه میشنوید تنها صدایی است که از دهانم خارج میشود. میخواهم بگویم حیف شد اما نمیدانم چه چیز حیف شد. پیتر منبع درآمدش گرافیک بود اما نه خودش توقعی از گرافیک داشت نه ما انتظاری از او داشتیم. او به دنبال موسیقی بود و ما را با موسیقی جز آشنا کرد اگر او نبود من الان شهرام ناظری گوش میدادم ولی حضور پیتر و آنچه در عرصه موسیقی تولید کرد بخشی از شخصیت مرا شکل داد. میدانم که آدمی مثل او و جمعی مثل آنچه داشتیم دیگر قابل تکرار نیست و دلم برایش تنگ میشود.
در ادامه امیر بهاری از آزاده باباییفر، همراه سالهای اخیر پیتر سلیمانیپور دعوت کرد تا پشت تریبون قرار بگیرد.
باباییفرد گفت: یکی از دلایل مهم جمع شدن ما در اینجا بدرقه کردن عزیزی است که دوستش داشتیم. امیدوارم بتوانم به عنوان یکی از نزدیکان پیتر تسکیندهنده غم سایر دوستانش باشم. لازم است برای آنها که در این حد به پیتر نزدیک نبودند نکتهای را بیان کنم. پیتر سالهای اخیر را در آرامشی نسبی گذراند اگرچه وضعیتی که در آن بود بسیار دشوار مینمود. دلم نمیخواهد گریه کنم چون لحظات سالهای پایانی زندگی او پر از عشق پر از رنگ و صدا و لذت بود. من یاری را همراهی کردم که مرد بسیار شجاعی بود و تلاش کردم از او یاد بگیرم که چطور میتوان در این شرایط شجاع بود. او بود که به من نیرو میداد تا همراهش حرکت کنم. پیتر با سرطان نجنگید، پیتر با سرطان زندگی کرد. چیزهایی است که نمیتوانم برایتان بگویم اما اجازه بدهید این لحظات را با کمی خوشحالی و حتی با کمی لبخند سپری کنیم چون او کارهایی را که دلش میخواست انجام داد اگرهم اشکی میریزیم نشانه دلتنگیمان است و نشانه از دست دادن پیتر.
در پایان این مراسم امیر بهاری اعلام کرد که به خاکسپاری پیتر سلیمانی در آرامستان ارامنه مسگرآباد (دروازه دولاب) با حضور خانواده او و به شکل خصوصی برگزار میشود همچنین روز پنجشنبه ۲۲ شهریور از ساعت ۱۶ تا ۱۸ مراسم یادبودی برای او در کلیسای ارتدوکس واقع در خیابان مفتح برگزار میشود.