مستند «زمستان است» به کارگردانی مهرداد زاهدیان اثری است که به تاریخچه و جایگاه اجتماعی و فرهنگی خیابان لالهزار تهران از گذشته تا امروز میپردازد.
به گزارش خبرنگار حوزه مستند گروه فرهنگ خبرگزاری آنا، سینمای مستند در قیاس با نوع داستانیِ سینما بسیار مهجور و مغفول مانده است. از آن همه هیاهو و جنجال و حاشیههایی که حول سینمای داستانی وجود دارد، در سینمای مستند خبری نیست و به نوعی مستندسازان در غربت و با سختیِ کار فراوان مشغول فعالیت هستند تا شاید خروجی کارشان بتواند به آگاهسازی طیفی از جامعه منجر شود.
گروه فرهنگ خبرگزاری آنا قصد دارد، با تعریف پروندهای حول فیلمهای مستندی که در چند سال اخیر موفق عمل کردهاند، نسبت به معرفی آن فیلمها اقدام کند.
هر شهری خیابانی دارد و هر خیابان هم تاریخچهای، تاریخچهای با اتفاقات ریز و درشت سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی گره خورده و خیلی از رویدادهای مهمی که در دل آن رخ داده، پس از سالها، فراموش شده و به تاریخ پیوسته است.
تهران پایتخت ایران پر است از خیابانهای خاطرهانگیز و میدانهای تاثیرگذار. معابری که نامشان فراتر از معبری معمولی سر زبانها افتاده و به بخشی از زندگی مردم بدل شدند. فهرست خیابانهای تاثیرگذار تهران، یا میادینی که نقشی تاریخی در رویدادهای این شهر داشتند، فهرست بلند بالایی است و نامهای آشنای زیادی را در آن خواهیم دید. فرقی ندارد که چه کسی با چه دیدگاهی این فهرست را بنویسد، نکته مهم اینجاست که «لالهزار» یکی از نامهای اصلی است که همه به نقش اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی آن واقفند و همیشه در خاطر جمعی تهرانیها مانده و میماند.
در طول این سالها مستندهای تاریخی زیادی با تمرکز برروی شهرهای گوناگون ساخته شده است. شهر تهران هم از آن دست شهرهایی است که برای مستندسازان زیادی سوژه اصلی بوده و در اکثر این آثار هم به این خیابان به خوبی پرداخته شده است اما امروز در «تماشای مستند» این هفته به مستندی میپردازیم که به طور خاص در رابطه با خیابان «لالهزار» تهران است، مستند «زمستان است» از مهرداد زاهدیان که در سال ۹۸ به تهیهکنندگی پیروزحناچی شهردار سابق تهران ساخته شد و در جشنوارههای معتبر «سینما حقیقت» و «جشنواره فیلم فجر» به نمایش درآمد.
نقش اصلی، زاهدیان
مهرداد زاهدیان در شکلگیری این اثر، نقش اصلی را ایفا میکند و به تنهایی اکثر کارهای فنی و محتوایی مستند را جلو برده است. او در این مستند پژوهشگر، فیلمبردار، تدوینگر، نویسنده، کارگردان و مجری پروژه بوده و به نوعی صفر تا صد بخشهای اصلی کار را او جلو برده است. اگرچه این مستندساز پیش از این هم در زمینه ساخت مستندهایی با این سبک و سیاق، دستی بر آتش داشته است. مستند «میدان بیحصار» یکی دیگر از آثار کارنامه هنری اوست که در رابطه با میدان امام خمینی (ره) (میدان توپخانه) تهران است و به تاریخچه آن از زمان شکلگیری تا امروز پرداخته است. همینطور مستندهای «میدان نقش جهان»، «مسجد جامع اصفهان» و… نیز از دیگر آثار مطرح او هستند که چنین فضایی درخصوص تاریخچه شهرها و اماکن شناخته شده دارند.
اگرچه این روزها لالهزار تبدل به بورس لوازم برقی شده و دیگر خبری از تاثیرگذاری او در مناسبات فرهنگی و اجتماعی نیست، اما با این وجود نام این خیابان هنوز هم در دسته خیابانهای مهم، شلوغ و پررفتآمد پایتخت قرار میگیرد. شاید به همین دلیل است که مستند «زمستان است» با تمرکز بر تاریخچه، معماری و اتفاقات ویژه آن با گویندگی چهرههایی مطرحی همچون مرحوم مرتضی احمدمی ساخته شد.
افتتاحیه بد
مستند «زمستان است» هم تصاویر آرشیوی جذابی دارد، هم راویان مهمی از تاریخ، هم زاویه نگاه جدیدی برای پرداخت به سوژهای شهری – تاریخی، اما این مستند با ماجرای ترور احمد دهقان، نماینده مجلس و مدیر مجله تهران مصور در تماشاخانه تهرانِ خیابان لالهزار آغاز میشود. زاهدیان اگر با وسواس بیشتری به این سوژه جذاب ورود میکرد بهتر بود، چون در ابتدا این حس به مخاطب القا میشود که قرار است اثری سیاسی – تاریخی ببیند و سوژه اصلی مستند، چیزی به جز خیابان خاطرهانگیز لالهزار است.
وقتی قرار است در یک مستند بلند سینمایی (نزدیک به ۹۰ دقیقه) در رابطه با تاریخچه یک خیابان، شکلگیری آن، درجه اهمیتاش و تاثیرگذاری که بر جامعه داشته صحبت کنید، بهتر است شروع، نقطه اوج و پایانبندی کار را به همین نخ تسبیح اصلی اختصاص دهید نه به رویدادی که بخش کوتاهی از مستند است و در خود مستند هم قرار نیست به طور ویژه و خاص به آن پرداخته شود. اهمیت لالهزار و جایگاه تاریخیاش (به طور خاص در این مستند) به قدری هست که بتوان شروع خوبی برای آن در نظر گرفت تا در سکانسهای ابتدایی قلاب را به ذهن مخاطب بیاندازد.
اگر از سکانس ابتدایی و افتتاحیه مستند بگذریم، پس از همه چیز به حالت استاندارد و منطقی که مخاطب انتظارش را دارد بازمیگردد. مروری بر تاریخچه شهر تهران، چگونگی رشد پایتخت و قرار گرفتن باغ لالهزار (که یکی از باغهای اعیاننشین خارج شهر بوده) در مرکز شهر تهران.
استفاده از تکنیکهای تصویرسازی و انیمیشنی برای به تصویر کشیدن معماری لالهزار قدیم، یکی از نقاط مثبت مستند «زمستان است» در بخشهای ابتدایی است. اما مشخص نیست که چرا این سیستم هرچه جلوتر میآییم کمرنگتر میشود و تقریبا از جایی به بعد دیگر اثری از این تکنیک جذاب نیست. درحالی که باتوجه به جدید بودن و پرداخت مناسب این سبک، امکان این وجود داشت که از آن در بخشهای بیشتری استفاده شود، به خصوص بخشهای انتهایی که پر بود از تصاویر تکراری لالهزار امروز و به نوعی تبلیغ مغازهها و پاساژهای الکتریکی در این خیابان بود!
«زمستان است» پروژهای است که طبق ادعای سازنده آن، جمعآوری منابع تحقیقاتی مربوط به آن بیش از سه سال زمان برده. طبیعی است که در چنین زمانی شما با حجم گستردهای از اطلاعات تاریخی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی مواجه میشوید، اطلاعاتی که در کنار هم قرار دادن آنها و گنجاندنشان در مستندی نود دقیقهای (و در اینجا کمتر) کار بسیار دشواری است. یعنی زاهدیان تلاش زیادی در پیش تولید این پروژه داشته و اطلاعات دسته اول ویژه زیادی را کسب کرده، اما ظرفی که برای ارائه این اطلاعات در نظر گرفته، بسیار کوچکتر از حجم آن است. تصور کنید که شما بخواهید یک گالن بیست لیتری را در یک پارچ آب خالی کنید، طبیعی است که نتیجه آن نه دلخواه شماست، نه کسی که میخواهد با آن گالن سیراب شود.
اختتامیه خوب
با تمام این تفاسیر اما مستند «زمستان است» اثر قابل احترامی است که نقاط مثبت فراوانی هم در دل خود دارد. این مستند اگرچه در افتتاحیه عملکرد خوبی ندارد، اما اختتامیه آن و دقایق پایانیاش جزء لحظات درخشان کار به حساب میآید. بیشتر تمرکز تیم سازنده این مستند روی بخشهای مربوط به زمان ناصرالدینشاه و رضاخان پهلوی است و پس از رسیدن به رویداد مهم تاریخی همچون «کودتای ۲۸ مرداد» گویا همه چیز روی دور تند میرود خیلی سریع به «لالهزار» امروز و حال و هوای فرهنگی و اقتصادیاش پرتاب میشویم.
با این وجود اما در بخشهای انتهایی کار نگاه گذرایی میاندازیم به خیابان «استقلال» استانبول، قیاس این خیابان تاریخی در ترکیه با خیابان لاله زار ایران، یکی از جذابترین بخشهای این مستند است، جایی که میبینیم خیابانی تاریخی در همسایگیمان چگونه پس از سکتهای کوتاه، باز هم به عنوان مرکزی تاثیرگذار در تاریخچه شهر استانبول ظهور میکند و بعد با «لالهزار» خودمان مقایسه میکنیم و همزمان به خاطر بلایی که سر یکی از قدیمیترین خیابانهای تهران آمده حسرت میکشیم.
لحظات پایانی مستند هم پس از تماشای تصاویری از مراکز فرهنگی و تفریحی این روزهای تهران در غرب پایتخت، برای آخرین بار به مرکز تهران و خیابان خاطرهانگیزش برمیگردیم. با صحنههایی از نیمه شب در خیابان لالهزار. باد و بارانی که این خیابان را مینوازد. موسیقی تاثیرگذاری که با صدای رعد و برق و باران ترکیب شده. خیابان خلوتی که فقط چند ماشین در آن وجود دارد و آتشی که در گوشه یکی از پیادهروها روشن است.
این مستند سینمایی هم اکنون در سامانه هاشور (پلتفرم پخش آثار مستند) به صورت آنلاین اکران شده است.