مستند «بوم ایرانی» با مقدمهای رودررو آغاز میشود. علی پارسا مقابل دوربین مینشیند و انگیزهاش را برای پژوهش درباره پیشینه دریانوردی در ایران و پیشنهاد مرمت یک بوم فرسوده به دوستان جوانش مطرح میکند.
به گزارش روابط عمومی هاشور به نقل از مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی، نگین کیانفر: عنوان «بوم ایرانی» به کارگردانی محمد مقدم و تهیهکنندگی فرزاد توحیدی شاید برای کسی که هنوز آن را ندیده جذاب نباشد. آدم فکر کند احتمالا فیلمی است مختص علاقمندان به موضوع دریانوردی و قایقرانی، البته اگر پیشاپیش این معنای خاص «بوم» را بداند. بداند که بوم نوعی کشتی (لنجی) بادبانی دستساز است که تا نیم قرن پیش در جنوب ایران و از چوب ساج ساخته میشده است و بر خلاف لنجهای دیگر هر دو سرش تیز و کشیده و نوکاش سیاه است.
اما برعکس آنچه انتظار داشتم از همان ابتدا جذب فیلم شدم و پس از نمای پایانی فکر کردم باید دوباره آن را ببینم. باید شور و اشتیاقی که علی پارسا محقق فیلم را به جنوب ایران کشاند، عمیقتر درک کنم و کتاب «بادبانهای جنوب» به قلم او و چاپ نشر نو را بخوانم. حتی در این فکرم که سفری به جنوب بروم و این بزرگترین محصول صنایع دستی دنیا را از نزدیک ببینم و شاید نمونه کوچکی از آن را پیدا کنم و مثل عزیزی پیش خودم در خانه نگه دارم.
فیلم با مقدمهای رودررو آغاز میشود. علی پارسا مقابل دوربین مینشیند و انگیزهاش را برای پژوهش درباره پیشینه دریانوردی در ایران و پیشنهاد مرمت یک بوم فرسوده به دوستان جوانش مطرح میکند. از اینجا به بعد ما همراه دو مهندس جوان سعید انورینژاد و حسام میرآرمندهی شهر به شهر و اسکله به اسکله در جنوب ایران به جستجوی بوم میرویم تا به مقصد نهایی، شهر کُنگ برسیم. داستان فیلم سرراست است، درباره شوق یافتن و بازسازی لنجهای فرسوده است پیش از آنکه کشورهای همسایه تک تکشان را از دست مردم محلی دربیاورند و این صنعت قدیمی و میراث هزارساله را به نام خود ثبت کنند. اما مسیر کار سرراست نیست، پیچ و خم بسیار دارد و اشتیاق و بلندپروازی مهندسین جوان به بازسازی یک بوم محدود نمیشود، جستجو و گرد هم آوردن استادکارانی که با رونق گرفتن تدریجی کشتیهای فلزی مهارت خود را از دست دادهاند و فوت و فن کار را به خاطر نمیآورند را هم در برمیگیرد، همچنین احیای سنت در منطقه، کمک به اقتصاد محلی و رونق صنعت گردشگری، بازآفرینی آیینهای محلی همراه با رقص و موسیقی و نهایتا سفر به هند و شمال آفریقا، همچون سدههای گذشته.
ریتم فیلم با انرژی سعید انورینژاد و همکارش در توازن است. روایت بدون اضافهگویی تماشاگر را درگیر مسیر بازسازی و تعامل دو جوان فروتن با استادکاران آفتابسوخته میکند. راوی خود سعید است که به جای شیوه مرسوم گفتار فیلمهای مستند با صمیمیتی همجنس بقیه فیلم ماجراهای روزانه، مراحل پیشرفت کار و موانع سر راه را تند تند برای ما تعریف میکند. مواد آرشیوی، کیفیت بصری، تدوین و موسیقی همه در تناسب با یکدیگر، از ترفندهای سینمایی و پیرایههای نالازم دورند، ویژگیای که تجربه تماشای فیلم را خوشایند و باورپذیر میکند. هرچند فیلم یکی دو حسرت را هم برای من باقی میگذارد؛ یکی درنگی بیشتر بر جنبههای قومنگارانه که در کتاب بادبان جنوب هم توجه بیشتری میطلبید و دیگری لحظات طولانیتری از رقص و شادی مسافرین سوار بر کشتی که فیلمساز پیش از آنکه شادی به جانمان بنشیند از آن عبور میکند.
این مستند بر خلاف پیشفرضها و انتظارات منطقیای که از تاثیر سینمای حقیقت محور بر جامعه میرود شاید هیچ تلنگری به هیچ مسئولی و صاحب منصبی درهیچ نهاد و سازمانی نزند. آنها را همان بس که به جای دادن مجوزهای لازم و تسهیل روند احیای این میراث ملی، قد و نیم قد روی عرشه کشتی مقابل دوربین خبرنگاران به ما لبخند بزنند. اما فیلم در عهدش با تماشاگرش صادق است، کار خودش را کرده، بوم را ساخته و آراسته و بر آب انداخته.
شاید تماشاگر غیر ایرانی پایان فیلم را پایان خوش به حساب نیاورد اما ما میدانیم که سعید و حسام و استادکاران یاریگرشان بر رنجهای بسیار پیروز شدند و حالا عروسمان بر پهنه آبی خلیج فارس میدرخشد. با اینکه پس از گذشت چهار سال مجوز دریانوردی کماکان صادر نشده ولی وقتی در آخرین نمای فیلم بوم را میبینیم که در وسعت بینهایت آبی تکان تکان میخورد ما احساس میکنیم سفر نزدیک است. کشتی با مسافران بیقرارش دیگر بر آب زده، تو گویی همه آماده عزیمتند.
«بوم ایرانی» تولید مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی در «هاشور» اکران آنلاین شده است.