راز یک هوس-هاشور

راز یک هوس

14 دقیقه

1401


زبان/گویش: فارسی | ایران |

زیرنویس: ندارد

فیلم با قصه ای در دل فضای شهری، داستان یک جوان عاشق و زنی بیوه را روایت می‌کند. جوانی که در بزنگای زندگی خود را تنها یافته و به زنی که از خود او بزرگتر است سعی میکند نزدیک شود و در این رابطه...

تهیه کننده:

یاسر فقیهی

کارگردان:

یاسر فقیهی

نویسنده:

امیر مهدی صادقی

تصویر بردار:

مهدی حاجیلری

تدوینگر:

یاسر فقیهی

آهنگساز:

پیام پاشا

بازیگران:

محمد بهزاد، الهه نقدی، سهم الدین دارایی، حامد نوروزی، امین سفلی

صدا بردار:

ایمان ترابی

نظرات

جلیل | ۱۴۰۲-۰۲-۲۱ ۱۰:۰۵

خخخخخخخخخخخخ

رضا | ۱۴۰۱-۱۲-۲۷ ۲۳:۰۳

هر ایده ای که فیلمبرداری شود فیلم نیست

ندا | ۱۴۰۱-۱۲-۰۸ ۲۱:۰۲

سوژه جالبی داشت ، فیلم تعلیق های به جایی داشت چیزی که من در فیلم های کوتاه ایرانی کم دیدم بازی خانمی که به دنبال کار بود خیلی رئال و خوب بود ، فیلم نقدهایی داره که در فیلم کوتاه تجربی طبیعی هست و دور ذهن نیست ، به نظر من ساخت فیلم های کوتاه تمرینی هست برای ساخت فیلم های بلند آرزوی موفقیت برای تیم سازنده

رضا | ۱۴۰۱-۱۲-۰۸ ۱۵:۰۲

به نظرم قصه و ایده خوبی داشت و نسبت به کارهای کوتاه داخلی که تابه حال دیدم جذابیت هایی داشت نسبت به نظر قبلی که دوستمون علی آقا داشتن در بخش شروع قصه میشه گفت شخصیتهای داستان همسایه هستند و قطعا روی هم شناخت دارن که سلام میکنن اگر قبل از شروع داستان مقدمه آشنایی این دونفر رو داشته باشن باید به فیلم نیمه بلند فکر کرد ، در خصوص بردن نام آیدا به نظر من خیلی اوقات در گذر زمان می‌تونه حافظه کوتاه مدت کسی یاری نکنه که قبلاً اسمش توسط کس دیگه ای به زبان آمده و شخص ثالثی هم اون و شنیده ، در خصوص موتور هم چیزی که من دیدم منطقی بود باید حداقل فرمان موتورو قفل میکرد که این بخش به نظرم به دستیار کارگردان و منشی صحنه مربوط و کوتاهی کردند در کمک به کارگردان و اگر دزد موتورو نمی‌برد از بار درام داستان و اتفاق بعدی کم می شد .. درکل فیلم خوبی دیدم و به امید کارهای بهتر .. البته منی که تا حالا یک فیلم هم نساختم راحت تر نظر میدم تا اونی که سختی فیلم سازی و به جان و دل خریده و هزینه کرده . واقعا دست مریزاد به کسایی که با شهامت فیلم میسازن

علی | ۱۴۰۱-۱۲-۰۸ ۱۳:۰۲

درسته که فیلم کوتاهه اما ایده اصلا پخته نشده ،بازیها تصنعی و حتی اجرا هم دم دستیه .اینکه یک روز صبح خانوم مجرد همسایه قبول کنه که با دو تا جمله سوار موتور سیکلت پسر جوان محله بشه همونقدر غیر قابل باوره که توی یک ساعت آشنایی پسر چنان از عشق آتشینش به زن میگه که گویی. دهها سال غم فراق رو تحمل کرده و جالبه که توی دفتر کاری ،مرد کارفرما اسم و فامیل زن رو در حضور پسر جوان بلند میخونه «خانوم آیدا »و وقتی پسر چند دقیقه بعد میگه آیدا من تو رو خیلی دوست دارم ،زن با تعجب میپرسه که تو اسم کوچیک همه همسایه ها رو میدونی ؟؟و یا اینکه یک پسر جوون زبر وزرنگ و حواس جمع در جامعه امروز چطور موتوری که به گفته خودش تنها سرمایه و داراییشه رو بدون قفل و ایمنی به امان خدا رهامیکنه و میره؟؟در کل ایده پسر جوان و زن مسن بیوه ایده جذابیه اما کارگردان نتونسته این ارتباط رو خوب بپرورونه و قابل باور در بیاره .دیالوگها مثل تاتر با وقفه و نوبتی ادا میشه .کاش کارگردانهای جوان ما سری به فیلمهای کوتاه دنیا بزنند و ببینند کارگردان مجرب در چند لحظه هم میتونه حس یک فیلم بلند رو زنده کنه .

برای ثبت نظر ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید!