به گزارش روابط عمومی هاشور نیوز به نقل از مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی، نازنینزهرا رفیعی، کارگردان مستند «مُک»درگفتگو با خبرنگار خبرگزاری آنا، با اشاره به پیشینه هنری خود در حوزه تئاتر درباره مسیر ورودش به سینمای مستند گفت: «پس زمینه هنری من تئاتر است. تحصیلات آکادمیک تئاتر دارم و در فضای حرفهای بیشتر اجراهای کانسپتمحور یا تعاملی اجرا کردهام. تجربه تئاتر به من یاد داد که حساسیت نسبت به مضمون، نقطه آغاز هر پروژه است. با اینکه تجربههایی در سینمای داستانی داشتم، اما بهمرور به فضای مستند علاقهمند شدم؛ چون احساس میکردم سینمای مستند میتواند رابطهای بیواسطهتر میان هنرمند، سوژه و مخاطب ایجاد کند، تجربهای شبیه تئاتر اما ماندگارتر و مؤثرتر.»
تلاش زنان برایم الهام بخش است
او با بیان اینکه روایت زنان از دغدغههای اصلیاش بوده، افزود: این فیلم، دومین اثر حرفهای من است و نخستین فیلمی است که به مرحله پخش میرسد. در فیلم قبلی هم بر سوژه زن تمرکز کرده بودم. تلاش زنها برای رسیدن به رؤیاها و هدفهایشان و مبارزهای که در این مسیر میکنند، همیشه برایم الهامبخش بوده است.
کارگردان فیلم «مُک» درباره معنی و علت نامگذاری فیلمش گفت: در گویش مناطقی از جنوب شرق ایران به درخت خرما، مُک میگویند. در واقع انتخاب این اسم نوعی استعاره از شخصیت اصلی فیلم است که در متن فیلم هم به آن پرداخته شده است.
رفیعی درباره آشنایی با سوژه فیلم توضیح داد: من پیش از انتخاب سوژه، تصویری کلی از مختصات موضوع و پروژه داشتم و در جستوجوی سوژهای مناسب بودم تا اینکه در سفرهای پژوهشی با مرضیه آشنا شدم. زنان دیگری در شرایط مشابه دیده بودم اما او ویژگیهایی داشت که برای فیلم مناسبترش میکرد. همراهی آقای اسماعیلی، تهیهکننده، بسیار مؤثر بود؛ تسلط ایشان بر جغرافیا و فرهنگ منطقه و اعتبارشان کمک کرد با مسئولان محلی همکاری کنیم و مجوزهای دشوار را دریافت کنیم.
این مستندساز درباره اهداف خود از ساخت فیلم مُک گفت: ماجرای مرضیه و پرونده همسرش نمونهای از یک جریان آسیبزا اما قابل اصلاح است. تنها با توجه، پیگیری، کار فرهنگی و بهبود شرایط اقتصادی منطقه میتوان این جریان را تغییر داد. من تلاش کردم صدای زنانی شبیه او را بلندتر به گوش مسئولان برسانم. اعتقاد دارم مستندساز مددکار اجتماعی نیست، اما هنر میتواند به زبان خودش توجه بیشتری نسبت به مسائل انسانی ایجاد کند.
سختی های ساخت مستند در منطقه ای دور از مرکز
این فیلمساز دشواریهای تولید فیلم را نیز تشریح کرد: ما در خلال فیلمبرداری این مستند چندین سطح از سختی را تجربه کردیم. بهجز استرسها و مصائب معمول فیلمبرداری، روستای محل کار ما حدود چهار ساعت با شهر فاصله داشت و مسیرش خطرناک و صعبالعبور بود. در آن روستا حتی آب آشامیدنی، بنزین و مایحتاج اولیه بهسختی پیدا میشد. گرمای شدید منطقه هم به این فشارها اضافه میکرد. از سوی دیگر، شرایط امنیتی منطقه کار ما را دشوارتر میکرد؛ منطقهای پر از قاچاقبر با مسائل پیچیده فرهنگی که حتی بهعنوان مسافر هم به سختی میتوان در آنجا تردد کرد. حضور گروهی با دوربین و تجهیزات فیلمبرداری آنهم در ارتباط با خانوادهای که زندانی محکوم به اعدام دارد، بسیار جلب توجه میکرد و فشار روانی شدیدی روی خودمان احساس میکردیم. علاوه بر همه اینها، یکی دیگر از نگرانیهایم این بود که بهخاطر نوع پرونده و حکم اعدام، فیلم زیر سایه این موقعیت سنگین قرار بگیرد اما همکاری دقیق و صمیمانه گروه، به من کمک کرد تا بتوانم مضامین عمیقی مثل مهر، عشق و تلاش این زن برای نجات همسرش را مطرح کنم. البته از ابتدا میدانستم که انتخاب سوژهای مرتبط با حکم اعدام به دلیل احتمال تعبیر و تفسیرهای مختلف، بار روانی زیادی برایم ایجاد خواهد کرد. اما چون موضعم درباره این پدیده روشن بود و باور داشتم که این مسئله، بحرانی ریشهای در منطقه است و مواجهه با آن یک کار فرهنگی میطلبد، با وجود همه سختیها سراغش رفتم.
رفیعی درباره روند فیلمبرداری توضیح داد: «همزیستی با سوژه و فرآیند پژوهش، اساس طراحی روایی، فرمی و بصری فیلم بود. از همان ابتدا چارچوبهایی تعیین کرده بودم تا حضور ما و دوربین چیزی پنهانی به نظر نرسد. مواجهه مرضیه به عنوان سوژه اصلی فیلم من، با این موقعیت، پیچیده، درونی و چندلایه بود و ما تلاش کردیم فراتر از روایت پرونده، به جهان درونی او نزدیک شویم. تجربههای قبلی من در کار با بازیگران حرفهای و نابازیگرها به من آرامش و اعتمادبهنفسی میداد تا همزیستی مؤثری میان مرضیه و دوربین شکل دهم و خروجیای طبیعی و قابل اعتماد داشته باشیم.


